جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه شاه نشین: (تعداد کل: 6)
شاه نشین
[نِ] (اِ مرکب) پیشگاه. صدر. هر قسمت برتر از قسمتهای دیگر تالار یا اطاق که تخصیص به بزرگان داشته باشد و آن جایی است چون محراب که در قسمت صدر اطاق سازند چنانکه در حمام نیز باشد. قسمت پیش تالار که زمین آن بلندتر از زمین قسمتهای دیگر است و...
شاه نشین
[نِ] (اِخ) دهی از دهستان طارم بالا بخش سیردان شهرستان زنجان. دارای 389 تن سکنه. آب آن از رودخانه. محصول آن غلات. پنبه. انار و گردو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
شاه نشین
[نِ] (اِخ) دهی از دهستان نیربخش مرکزی شهرستان اردبیل. دارای 609 تن سکنه. آب آن از رودخانه. محصول آن غلات و حبوبات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
شاه نشین
[نِ] (اِخ) دهی از دهستان کرانی شهرستان بیجار. دارای 840 تن سکنه. آب آن از چشمه. محصول آن غلات دیم، لبنیات و انگور است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
شاه نشین
[نِ] (اِخ) دهی از دهستان رود زر بخش جانکی گرمسیر شهرستان اهواز. دارای 100 تن سکنه. آب آن از چشمه. محصول آن غلات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
شاه نشین
[نِ] (اِخ) (کوه...) نام یکی از کوههای جنوبی لاهیجان به شمال ایران. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 170).